ابزار وبمستر

من حقوق می خوانم

پسرجوانی درکتابخانه ازدختری پرسید:«مزاحمتان نمیشوم کناردست شمابشینم؟»
دخترجوان باصدای بلند گفت:نمیخواهم یک شب را
باشمابگذرانم»

تمام دانشجویان درکتاب خانه به پسرکه بسیارخجالت زده شده بود نگاه کردند.
پس ازچنددقیقه دختربه سمت پسرامد وآهسته گفت:
من روانشناسی می خوانم  ومیدانم  که مردها را چگونه خجالت زده کنم  درست است؟  در همان حال پسرباصدای بسیاربلندگفت:200دلاربرای یک شب؟؟!!؟؟

خیلی زیاد است!!وتمامی انان که درکتابخانه بودندبه دخترنگاهی غیرعادی انداختند  دختر دست و پای خود را گم کرد.پسربه گوش دخترزمزمه کرد«من حقوق میخوانم میدانم چطورشخص بی گناهی راگناه کارجلوه دهم»


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:, | 9:8 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |